چکاوک

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

یک عدد هلو :)

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۷ ب.ظ


هِلو... آی اَم فسقلی، آی اَم شفتالو، آی اَم هُلو :)

  • ماه بانو

پیشنهاد ویژه

دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ب.ظ

دانش آموزان و فرزندان دوراندیش!

آیا پدر شما نیز مدام به خاطر ور رفتنِ با گوشی به شما گیر می دهد؟

ما برای شما پیشنهاد ویژه ای داریم!

یکی از همین گوشی های هوشمند برای پدرتان نیز بخرید. در اندک مدتی پدرتان چنان به گوشی معتاد خواهد شد که این بار این شمایید که بابت ور رفتن بیش از حد پدرتان با گوشی به او تذکر خواهید داد.


پ.ن: دیدم که میگما :))

  • ماه بانو

درباره ی ما به آیندگان بگویید...

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۴ ب.ظ
درباره ی ما به آیندگان بگویید آدم هایی بودیم که هرگاه جنگ و  کشتاری در یکی از کشورهای جهان سوم اتفاق می افتاد، ناراحت نمی شدیم و آن را امری طبیعی می پنداشتیم. دلسوزی برای مردم افغانستان، عراق، روسیه و... را چیپ و بی کلاس می دانستیم و معتقد بودیم انسان هایی که ایفل ندارند و برای سلامتی یکدیگر لیوان های شراب به هم نمی کوبند، ارزش هم دردی ندارند. بگویید موجوداتی بودیم که اگر اتفاقی مشابه در ابعاد بسیار کوچک تر در یکی از کشور های اروپایی رخ می داد، آن را فاجعه ای عظیم می پنداشتیم. در محکوم کردن این اتفاق هی فرت فرت پست می گذاشتیم و برای مردمی که از نظر ما مدرن بودند و از جمله انسان های خوش‌بخت روزگار محسوب می شدند، خون می گریستیم...
  • ماه بانو

سلف سرویس بهشت

پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۲۷ ب.ظ

شنیده ها حاکی از آن است که در بهشت سلف سرویسی وجود دارد که در آن انواع مختلف سیب زمینی سرخ کرده را به صورت رایگان در اختیار بندگان خوب می گذارند.

بروید توبه کنید ... همانا همانا...

  • ماه بانو

ما آدم های پیر و زوار دررفته...

جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ق.ظ

این روز ها بیشتر دوست دارم به جای حضور در اینستاگرام، فیس بوک و... خودم را به گوشه ی وبلاگم سنجاق کنم. تازگی ها شبکه های اجتماعی بوی کهنگی گرفته اند و برایم تبدیل به نوستالژی شده اند. هر بار یک دهه ی هشتادی می بینم که از عشق و عاشقی و شکست عاطفی نوشته، احساس پیری می کنم، حس می کنم نصف عمرم به باد رفته، دلم می خواهد سرم را بکوبم به دیوار اصلا !

  • ماه بانو

بر رخِ من نظر مکن...

چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۱۱ ب.ظ

روز جدایی‌ات مرا یک نگهِ تو می‌کُشد

وقت وداع کردنت بر رخِ من نظر مکن

دیده به در نهاده ام تا شنوم صدای تو

حلقه به در بزن مرا عاشقِ در به در مکن...


* مهدی سهیلی


+ پیشنهاد آهنگ

  • ماه بانو

به تنگنای عجیبی افتاده ایم...

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۵۰ ب.ظ

نه می توانیم بمیریم، نه میتوانیم زندگی کنیم
نه میتوانیم همدیگر را ببینیم نه میتوانیم همدیگر را ترک کنیم
به تنگنای عجیبی افتاده ایم!

*ژان پل سارتر

 

  • ماه بانو

Have u seen my daughter?

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۴ ب.ظ
  • ماه بانو

این آدم های متفاوتِ مثلا خاص...

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۰۵ ب.ظ

همیشه دوست داشت متفاوت باشد. از این که آدم ها او را "خاص" بدانند، لذت می برد. از آن ها بود که دوست داشت مدل موهای متفاوت و آرایش های عجیب داشته باشد. تازگی ها تصمیم گرفته بود روشن‌فکر باشد از این عینک های بزرگ دایره ای می زد و کتاب های فسلفی می خواند.مثل همه ی روشنفکرنما هایی که به عنوان اولین گام، اعتقادات و باور های خود را تغییر می دهند، خود را با چنگ و دندان به آتئیست(خداناباور) ها چسبانده بود. یک بار ساعت ها برایم نطق کرده و جملات کتاب هایش را خط به خط برایم دیکته کرده بود.  آسمان و زمین را به هم دوخته بود تا به من حالی کند که همه ی عمرم را اشتباه کرده ام و باید دست از اعتقاداتِ مثلاً مسخره ام بردارم. پس از رهنمود‌های فراوان وقتی قرار شده بود از هم جدا شویم تا من بیشتر فکر کنم و خود را از تاریکی های جهل و نادانی برهانم، گفته بود "خداحافظ" و من ساعت ها با خودم کلنجار می‌رفتم که یعنی به من فحش داده؟ اگر نه، منظورش از خدایی که قرار بود حافظِ من باشد، دقیقا چه کسی بوده؟ اتئیست ها که موقع جدا شدن، خداحافظ نمی گویند، می گویند؟

  • ماه بانو

نفس ها...

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۲ ق.ظ

از جمله عادت های شبانه ام یکی این که قبل از خواب پشت اتاق های خانه می ایستم تا صدای نفس کشیدن تک تک اعضای خانواده را بشنوم و خیالم از بابت سالم بودن همه شان راحت شود... 

  • ماه بانو